پارتی بازی چیست؟ همان مترادف عامیانهی «رانت خواری ست» که در کشورهای جهان سوم به وفور یافت میشود. از بقالی محل گرفته تا آن بالا بالاها شایع بوده و کار خیلیها را بر اساس بند «پ» راه میاندازد. البته بسته به موقعیت اجتماعی افراد کارکردهای آن متفاوت میباشد، مثلاً برای افراد طبقهی پایین جامعه در حد خرید سیب زمینی مرغوب و ارزان از بقالی محل بوده و در افراد طبقهی مرفه به گرفتن وامهای نجومی یا پستهای مدیریتی متعدد منجر میشود.
سهام عدالت چیست؟ نوعی ورق پاره شبیه تحریمهای شورای امنیت است که کارکرد خاصی نداشته و فقط باعث ایجاد شغل برای چند نفر در هیئت امنای آن گردیده است.
دلار چیست؟ نوعی کاغذ بی ارزش است که اخیراً در اثر توطئهی دشمنان! مورد اقبال مردم قرار گرفته و ان قریب است که در پایتخت به جای پول ملی به کار برده شود.
ریال چیست؟ تنها واحد پول ملی در دنیاست که اکثر مردمان تابعهی آن، سرسختانه، از تلفظ نامش سر باز میزنند.
ایران خودرو چیست؟ اقیانوس بزرگی است به عمق یک تا دو سانتیمتر که مردم قادر به شنا کردن در آن نیستند، ولی مسئولین به عظمت و گستردگی آن افتخار مینمایند.
حتماً همهی شما حکایت اذان بی موقع آن مرد خیاط را شنیدهاید؛ همان که تعرض سردار سپاه خلیفه به یک زن پاکدامن را تاب نیاورد و بر بالای پشت بام شد و اذانی بی موقع سر داد، تا شاید صدایش را اینگونه به گوش خلیفه برساند. این عمل باعث آشفتگی در میان مردم شد و خلیفه دستور داد او را دستگیر کنند و به حضورش بیاورند تا دلیل این عمل نا به جایش را از او باز پرسد. وقتی خلیفه قضیه را از زبان مرد خیاط شنید، سردار سپاهش را مجازات کرد و از مرد خیاط خواست هر موقع عمل نا ثوابی از عوامل حکومتی دید اذانی بی موقع سر دهد تا وی به حساب کارشان برسد.
در زمان ما هم قضیهی مردان آزادهای چون سردار علایی، علی مطهری، عماد افروغ و اکبر اعلمی همان قضیهی مرد خیاط است که هر از چند گاهی اذان بی موقع سر میدهند و متأسفانه مورد تهاجم تنگ نظران قرار میگیرند. همان تنگ نظرانی که ملاک خودی یا غیر خودی بودن افراد را از زبان رسانههای بیگانه میگیرند. اگر بیبیسی اظهارات انتقادی یک فرد دلسوز را با آب و تاب انعکاس دهد، او میشود غیر خودی، بیبصیرت و جیره خوار غرب؛ و این را روبهان آنگلوساکسون چه خوب دریافتهاند. آنها با این حیله دلسوزان ایران اسلامی را یکی یکی به دست برخی دوستان متحجر به مسلخ میبرند.
وقتی خودمان چوب برمیداریم و یکی یکی برگهای نظام را میتکانیم، دیگر نباید برگهای ریخته شده را مقصر بدانیم. برای آقایان کیهان نشین دلیل این اذانهای بی موقع اصلاً مهم نیست، مهم این است که صدای اذان بی موقع این آزاد مردان از بلندگوی بیبیسی به گوش میرسد.
کساني كه بيش از يك ساعت در هفته وقت خود را در اين وبلاگ صرف كنند طبق قانون شاغل محسوب شده و حقوقي مساوي مدير سايت يعني صفر ريال وجه رايج مملكت دريافت خواهند كرد. با توجه به اينكه هيچ محدوديتي در استخدام دوستان در اين طرح وجود ندارد اميد است به زودي ريشه ي نحس بيكاري از اين مملكت كنده شده و ما به اقتصاد اول نه تنها اين دنيا كه آن دنيا نيز تبديل شويم...
لازم به ذكر است كه ارسال مطالب غير اخلاقي و توهين آميز موجب لغو عضويت شما خواهد شد
چند شب پیش مستند شوک با عنوان سرقت مسلحانه از تلویزیون پخش شد. موضوع مستند در مورد ماجرای حملهی مسلحانه به یک ماشین حمل پول بود. در این حادثه تمامی مأموران محافظ ماشین قبل از این که بتوانند عکسالعملی نشان دهند کشته شده بودند و تمام پول موجود به سرقت رفته بود. در این فیلم از خانوادههای قربانیان گرفته تا سارقان دستگیر شده و مسئولین بانک مربوطه به تصویر کشیده شده بودند. اما در میان همهی اینها چیزی که برایام جالب به نظر رسید عکسالعملهای مجری با وجدان این فیلم بود. او وقتی با سارق مسلحی که مرتکب قتل شده بود صحبت میکرد، تقریباً همان حسی را داشت که در مصاحبه با مسئول بیکفایت بانک داشت. او در واقع بیشتر از بیمسئولیتی مقامات بانک شوکه شده بود تا قساوت سارقین. هیچکس از یک سارق مسلح انتظار انسانیت و شعور ندارد. اما انتظارها از یک مسئول بلند پایهی بانک بیش از اینهاست. نمایندهی بانک با چنان خونسردی مشمئز کنندهای صحبت میکرد که انگار نه انگار چند انسان بیگناه در این حادثه کشته شدهاند. مثلاً وقتی مجری میپرسید چرا محافظین جلیقهی ضد گلوله نداشتند؟ جواب میداد چه فرقی میکند به هر حال آنها کشته میشدند! یا وقتی میپرسید چرا ماشینهای حمل پول ضد گلوله نیستند؟ میگفت امکانات ما در همین حد است!... در دست بررسی ست و... محتوای کلام او این بود: «همینه که هست، ما مسئولیتی نداریم.» من در آن لحظه به یاد یک دیالوگ از سریالهای مذهبی تلویزیون افتادم که میگفت: «در کوفه مرگ ارزان میفروشند!».
هنوز صدای جیغهای دیوانهوار آن دختر بچه که در پارک در اثر بیمسئولیتی مسئولین دچار برق گرفتگی و معلولیت شده بود در گوشم زنگ میزند. تجربه نشان داده وقتي فردي در مدارس، پارکها و سایر مراکز دولتی بر اثر بی لیاقتی مسئولین کشته یا مجروح میشود، هیچکس مسئولیت قبول نمیکند.
نمیدانم این به اصطلاح شایسته سالاریي که در ایران حاکم است را چه بنامم. عدهای آنرا مغرضانه به اسلام نسبت داده و با توجه به نقصهای فراوانی که دارد بدین وسیله شروع به زیر سؤال بردن مبانی اسلام میکنند. اما همانطور که در مقالهی قبلی (شايسته سالاري و اسلام ناب) ذکر شد وضعیت کنونی کشور هیچ سنخیتی با نظام شایسته سالار صدر اسلام به خصوص حکومت پیامبر (ص) و علی (ع) ندارد. من فقط میتوانم آنرا شایسته سالاری ایرانی!! بنامم، چون معادل دیگری در تاریخ برای آن وجود ندارد. البته در حکومت حضرت عثمان هم وضعیت تقریباً مشابهی حکمفرما بوده است. در آن برههی تاریخی انتخاب فرمانداران و مدیران مملکتی بر اساس لیاقت و کارامدی آنان انجام نمیگرفت؛ تنها چیزی که مهم بود وابستگی به طایفهی بنیامیه و وفادار بودن به خلیفه بود. (که معادل امروزی آن وابستگی به حزبی خاص و وفادار بودن به دولت وقت است.) گرچه گماشتگان حضرت عثمان به وی خیانت نکردند اما ناکارآمدی آنها در ادارهی مملکت، باعث نارضایتی عمومی و قیام مردم علیه وی شد. که این خود از هر خیانتی خطرناکتر است. چون عثمان تنها خلیفه ایست که با انقلاب مردمان صدر اسلام کشته میشود.
در این قسمت میخواهم به آسیبهای ناشی از شایسته سالاری ایرانی بپردازم، شاید تلنگری باشد بر آنان که میدانند و دم فرو بستهاند...
با توجه به اینکه در تمام برهههای تاریخی، از صدر اسلام گرفته تاکنون، همیشه افراد جامعالشرایط در اقلیت بودهاند، در خوشبینانهترین حالت، ترجیح افرادی با ظاهر مذهبی اما فاقد کفایت به افراد کاردان باعث میشود که اکثریت مسئولین کشور را افرادی پاک و با صداقت ولی در عین حال ناکارآمد تشکیل دهند. اما وضع از این هم بدتر میتواند باشد. در مملکت ما کسانی که نه سواد درست و حسابی دارند و نه از قدرت مدیریت کافی برخوردارند، بهترین راه رسیدن به پست و مقام (نان و نوا) را ریاکاری و تظاهر به دینداری میدانند. من افراد تارکالصلاتی را دیدهام که برای مصاحبهی استخدام، رسالهی توضیح المسائل را مثل کتاب جغرافی از بر میکنند.رئیس به اصطلاح بزرگترین بانک جهان اسلام چند هفته قبل از فرارش میتوانست حتی در مورد ریزترین احکام مستحبی سخنرانی غرایی ارائه دهد؛ اما چگونه است که الآن با پول بیتالمال و با تابعیت بیگانه به دیار کفر گریخته است؟ ! آیا این، کاردانی و دانش فراوان او بوده است که او را به مقام ریاست بزرگترین بانک جهان اسلام رسانده است؟ یا ظاهر مذهبی و انقلابی او؟ اگر به دانش و لیاقت بود، اقتصاددانهای باسواد تر و با کفایت تر از او در ایران فراوان بودند، نمیدانم شايد معیار انتخاب چیز دیگریست که در مغزهای زمینی ما نمیگنجد!!
اما زمانی اوضاع بحرانیتر میشود که همان افراد پاک اما بی کفایت به ریاست افراد ریاکار و زرنگی گماشته شوند که هدفی جز چپاول بیتالمال ندارند. این افراد پاك! زمانی متوجه خیانت زیردستان خود میشوند که ایشان با پول ملت در فرنگستان برای اهل و عیال خویش خاویار سفارش میدهند!
چند روز است كه در شهر ما يكي از ارگانها میخواهد همايش پياده روي بر گذار كند و هر روز مردم جلوي محل ثبت نام در سرماي استخوان سوز صفهای طولاني تشكيل میدهند. البته نه به خاطر ورزش و سلامتي يا شركت در يك حركت اجتماعي، بلكه فقط به خاطر بردن يك پرايد! مردم يك شهر كوچك و روستاهاي اطرافش نااميد از همه جا و به اميد بدست آوردن يك پرايد چند ميليون توماني هر روز به باجههای ثبت نام هجوم میآورند و حتي بر سر آن نزاع و درگيري هم پيش میآید.
ديدن اين صحنهها مرا به ياد طرح سهام عدالت انداخت؛ چند سال پيش هم مردم براي بدست آوردن سهمي از عدالت صفهای طويل تشكيل میدادند. راستش من خودم هم جزو آن چند ميليون ايراني بیچارهای بودم كه سهام عدالت دريافت كردند. آن زمان آقاي رئيس جمهور در تبليغات انتخاباتیاش میفرمودند اين سهام را میدهیم كه مردم بيچاره مقداري گوشت و ميوه براي خانوادهشان بخرند. اما الان اين سوال پيش میآید كه با چهل هزار توماني كه هر دو سال یکبار پرداخت میشود (يا نمیشود) روزانه چند ميلي گرم گوشت و ميوه میتوان خريد؟ آيا سهم من و امسال من از عدالت شما فقط چهل هزار تومان است؟ آيا سو استفاده كردن از شرايط مردمي كه براي نجات خويش به هر چيزي چنگ میزنند روش جوانمردانهای براي پيروزي انتخاباتي است؟ آيا اين هياهو براي هيچ نيست؟
من این مقاله را در روز عید غدیر مینویسم و میخواهم به یکی از درسهایی که از مولا علی آموختهام بپردازم. قطعاً حضرت علی از داشتن مرید گنهکاری چون من خوشحال نیست اما تمام افتخار من این است که مرادی چون علی دارم. گاهی وقتها که از دست بعضی مؤمن نمایان ریاکار تا مرز الحاد و ارتداد پیش میروم فقط یاد علی است که مرا به سوی اسلام میکشاند. آری او تمام حجت من برای مسلمانی ست. با خود میگویم او بی دلیل به اسلام ایمان نیاورده است حتماً او چیزهایی را در اسلام میدید که من نمیبینم. من همراه علی عاشق اسلامی میشوم که در آن خلیفهی مسلمین با یک یهودی در دادگاه در یک ردیف مینشیند و آخر سر هم این مرد یهودی ست که ناباورانه برنده میشود. صحنههایی که بعد از عروج مولا دیگر هیچ وقت تکرار نشد. بعضی وقتها آرزو میکنم که ای کاش مجرمی در زمان حضرت علی بودم؛ به خدا قسم، خوردن شلاق عدالت از دست مولا، شرف دارد به چریدن نان چاپلوسی. اما افسوس که وقتی شلاق عدالت در غلاف شد، زبانهای چاپلوس و ریاکار به کار میافتد...
من بغض فرو خورده ی هزاران جوان بیکار ایرانی را فریاد خواهم کرد.
اصل 28 قانون اساسی ـ هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است ومخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند.
دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برایهمه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احرازمشاغل ایجاد نماید.
اصل 29 قانون اساسی ـ برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی،بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی، حوادثو سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکیبه صورت بیمه و غیره حقی است همگانی.